ضرب المثل های ایرانی ـ بخش سوم
ظ
«ظالم پای دیوار خودشو میکنه.»
«ظالم دست کوتاه.»
«ظالم همیشه خانه خرابه.»
ظاهرش چون گور کافر پر حلل// باطنش قهر خدا عزوجل» مولوی
ع
«عاشقان را همه گر آب برد// خوبرویان همه را خواب برد» ایرجمیرزا
«عاشق بیپول باید شبدر بچینه.»
«عاشقم پول ندارم کوزه بده آب بیارم.»
«عاشقی سوزی داره،سی و سه پنج روزی داره.»
عاشقی پیداست از زاری دل// نیست بیماری چو بیماری دل» مولوی
عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد.» حافظ
عاشقی کار سری نیست که بر بالین است» سعدی
عاقبت جوینده یابنده بود.» مولوی
عاقبت گرگزاده گرگ شود// گرچه با آدمی بزرگ شود» سعدی
«عاقل به کنار آب تا پل میجست// دیوانه پا برهنه از آب گذشت»
«عاقل گوشت میخوره، بیعقل بادمجان.»
«عالم بیعمل، زنبور بیعسله.»
«عالم شدن چه آسون آدم شدن چه مشکل.»
«عالم ناپرهیزکار، کوریست مشعلهدار.»
عبادت بجز خدمت خلق نیست// به تسبیح و سجاده و دلق نیست» سعدی
«عجب کشکی سابیدیم که همش دوغ پتی بود.»
«عجله، کار شیطونه.»
«عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد.»
«عذر بدتر از گناه.»
«عروس بیجهاز، روزه بینماز، دعای بینیاز، قورمه بیپیاز.»
«عروس تعریفی عاقبت شلخته درآمد.»
«عروس که به ما رسید شب کوتاه شد.»
«عروس میاد وسمه بکشه نه وصله بکنه.»
«عروس نمیتونست برقصه میگفت: زمین کجه.»
«عروس را که مادرش تعریف کنه برای آقادائیش خوبه.»
«عروس که مادر شوهر نداره، اهل محل مادرشوهرشند.»
«عزیز کرده خدا را نمیشه ذلیل کرد.»
«عزیز پدر و مادر.»
«عسس بیا منو بگیر.»
«عسل در باغ هست و غوره هم هست.»
«عسل نیستی که انگشتت بزنند.»
«عشق پیری گر بجنبد سر به رسوایی زند.»
«عقد پسرعمو و دخترعمو را در آسمان بستهاند.»
«عقلش پارهسنگ برمیداره.»
«عقل که نیست جون در عذابه.»
«عقل مردم به چشمشونه.»
«عقل و گهش قاطی شده.»
علاج واقعه پیش از وقوع باید کرد.» ( ... دریغ سود ندارد چو رفت کار از دست) سعدی
علاج بکن کز دلم خون نیاید.» (سرشک از رخم پاک کردن چه حاصل ...) میر والهی
«علف به دهان بزی باید شیرین بیاد.»
«عیدت را اینجا کردی نوروزت را برو جای دیگه.»
غ
«غاز میچرونه.»
«غربال را جلوی کولی گرفت و گفت: منو چطور میبینی؟ گفت: هر طور که تو منو میبینی.»
«غلام به مال خواجه نازد و خواجه به هر دو.»
غلیان بکشیم یا خجالت.» ((مائیم میان این دو حالت)) ...
«غم مرگ برادر را برادر مرده میداند.»
«غوره نشده مویز شدهاست.»
ف
«فحش رو که بندازی رو زمین ،صاحبش خودش اونو برمیداره میزنه زیر بغلش»
فردا که بر من و تو وزد باد مهرگان// آنگه شود پدید که نامرد و مرد کیست؟» ناصرخسرو
«فرزند بیادب مثل انگشت ششمه، اگر ببری درد داره، اگر هم نبری زشته.»
«فرزند عزیز نور دیده// از دبه کسی ضرر ندیده»
«فرزند کسی نمیکند فرزندی// گر طوق طلا به گردنش بربندی»
«فرزند عزیز دردونه، یا دنگه یا دیونه.»
«فرشش زمینه، لحافش آسمون.»
«فرش، فرش قالی، ظرف، ظرف مس، دین، دین محمد.»
«فضول را به جهنم بردند گفت: هیزمش تره.»
«فقیر، در جهنم نشستهاست.»
«فکر نان کن که خربزه آبه.»
«فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه.»
«فلک فلک، بهمه دادی منقل، به ما ندادی یک کلک.»
«فواره چون بلند شود سرنگون شود.»
«فیل خوابی میبیند و فیلبان خوابی.»
«فیلش یاد هندوستان کرده.»
«فیل و فنجان.»
«فیل زندهاش صدتومنه، مردهاش هم صدتومنه.»
ق
«قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود.»
«قاپ قمارخونهاست.»
«قاتل بپای خود پای دار میره.»
«قاچ زین را بگیر اسبدوانی پیشکشت.»
«قاشقسازی کاری نداره، مشت میزنی توش گود میشه، دمش را میکشی دراز میشه.»
«قاشق نداری آش بخوری نونتو کج کن بیل کن.»
«قاطر را گفتند: پدرت کیست؟ گفت: اسب آقادائیمه.»
«قاطر پیشآهنگ آخرش توبرهکش میشه.»
«قبا سفید قبا سفیده.»
«قبای بعد از عید برای گل منار خوبه.»
«قدر زر، زرگر شناسد قدر گوهر، گوهری.»
«قربون برم خدارو، یک بام و دو هوارو، اینور بام گرما را اون ور بام سرمارو.»
«قربون بند کیفتم، تا پول داری رفیقتم.»
«قربون چشمهای بادومیت - ننه من بادوم میخوام.»
«قربون چماق دود کشت کاه، بده جوش پیشکشت.»
«قرض که رسید به صدتومن، هر شب بخور قیمهپلو.»
«قسمت را باور کنم یا دم خروس را؟»
«قسم حضرت عباس را باور کنم یا دم خروس را؟»
«قسم نخور که باور کردم.»
«قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود.»
«قلم، دست دشمنه.»
«قم بید و قنبید، اونهم امسال نبید.»
«قوم و خویش، گوشت هم را میخورند استخوان هم را دور نمیندازند.»
ک
«کاچی بهتر از هیچی است.» یا «کاچی به ز هیچی.»
«کار از محکمکاری عیب نمیکنه.»
«کار بوزینه نیست نجاری.»
«کارکردن خر و خوردن یابو.»
«کاری را که گرگ به سختی انجام دهد، روباه به آسانی از پیش برد.»
«کارد، دسته خودشو نمیبره.»
«کار نباشه زرنگه.»
«کار، نشد نداره.»
«کار نیکو کردن از پر کردن است.»
«کار هر بز نیست خرمن کوفتن// گاو نر میخواهد و مرد کهن»
«کاری بکن بهر ثواب؛ نه سیخ بسوزه نه کباب.»
«کاسه جایی رود که قدح بازآید.»
«کاسه داغتر از آش.»
«کاسه را کاشی میشکنه، تاوانش را قمی میده.»
«کاسه ای زیر نیم کاسه است .»
«کاشکی را کاشتند سبز نشد.»
«کاشکی ننم زنده میشد؛ این دورانم دیده میشد.»
«کافر همه را به کیش خود پندارد.»
«کاه از خودت نیست کاهدون که از خودته.»
«کاه بده، کالا بده، دو غاز و نیم بالا بده.»
«کاه پیش سگ، استخوان پیش خر.»
«کاه را در چشم مردم میبینه کوه را در چشم خودش نمیبینه.»
«کاهل به آب نمیرفت، وقتی میرفت خمره میبرد.»
«کباب پخته نگردد مگر به گردیدن.»
«کبک در چنگ باز خفتن»
«کبکش خروس میخونه.»
«کبوتر با کبوتر باز با باز// کند همجنس با همجنس پرواز»
«کجا خوشه؟ اونجا که دل خوشه.»
«کج میگه اما رج میگه.»
«کچلی را گفتند: چرا زلف نمیگذاری؟ گفت: من از این قرتیگریها خوشم نمیاد.»
«کچل نشو که همه کچلی بخت نداره.»
«کچلیش کم، آوازش.»
«کدخدا را ببین، ده را بچاپ.»
«کرایه نشین، خوش نشینه.»
«کرمداران عالم را درم نیست// درمداران عالم را کرم نیست»
«کرم درخت از خود درخته.»
«کژدم را گفتند: چرا به زمستان در نمیآیی؟ گفت: به تابستانم چه حرمت است که در زمستان نیز بیرون آیم؟»
کس را وقوف نیست که انجام کار چیست.» (هر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمار) حافظ
«کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من.»
«کسی دعا میکنه زنش نمیره که خواهرزن نداشته باشه.»
«کسی را در قبر دیگری نمیگذارند.»
«کسی که از آفتاب صبح گرم نشد از آفتاب غروب گرم نمیشه.»
«کسی که از گرگ میترسه گوسفند نگه نمیداره.»
«کسی که در کشتی سوار است، با ناخدا نمیجنگد.»
«کسی که منار میدزده، اول چاهش را میکنه.»
«کسی که خربزه میخوره، پای لرزش هم میشینه.»
«کشته از بسکه فزونست کفن نتوان کرد.»
«کفاف کی دهد این باده به مستی ما// خم سپهر تهی شد ز میپرستی ما»
«کف دستی که مو نداره از کجاش میکنند؟»
«کفتر صناری، یاکریم نمیخونه.»
«کفتر چاهی جاش توی چاهه.»
«کفشات جفت، حرفات مفت.»
«کفشاش یکی نوحه میخونه، یکی سینه میزنه.»
«کفگیرش به ته دیگ خورده.»
«کلاغ آمد چریدن یاد بگیره پریدن هم یادش رفت.»
«کلاغ از وقتی بچهدار شد، شکم سیر به خود ندید.»
«کلاغ از باغمون قهر کرد، یک گردو منفعت ما.»
«کلاغ خواست راه رفتن کبک را یاد بگیره راه رفتن خودش هم یادش رفت.»
«کلاغ، روده خودش درآمده بود اونوقت میگفت: من جراحم.»
«کلاغ سر لونه خودش قارقار نمیکنه.»
«کل اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی.»
«کلاه را که به هوا بیندازی تا پائین بیاید هزار تا چرخ میخوره.»
«کلاه کچل را آب برد گفت: برای سرم گشاد بود.»
«کلفتی نون را بگیر و نازکی کار را.»
«کلوخانداز را پاداش سنگ است// جواب است ای برادر این نه جنگ است»
«کلهاش بوی قورمهسبزی میده.»
«کلهپز برخاست سگ جایش نشست.»
«کلهگنجشکی خورده.»
کمال همنشین در من اثر کرد// وگر نه من همان خاکم که هستم» سعدی
«کم بخور همیشه بخور.»
«کمم گیری کمت گیرم؛ نمرده ماتمت گیرم.»
«کنار گود نشسته میگه لنگش کن.»
«کنگر خورده لنگر انداخته.»
«کور از خدا چی میخواهد؟ دو چشم بینا.»
«کور خود و بینای مردم.»
«کورشه اون دکانداری که مشتری خودشو نشناسه.»
«کور را چه به شبنشینی.»
«کور کور را میجوره آب گودال را.»
«کور هرچی توی چنته خودشه خیال میکنه توی چنته رفیقش هم هست.»
«کوری دخترش هیچ، داماد خوشگل هم میخواهد.»
کوری دگر عصاکش کور دگر بود» ...
«کوزه خالی، زود از لب بام میافته.»
«کوزهگر از کوزه شکسته آب میخوره.»
«کوزه نو آب خنک داره.»
«کوزه نو دو روز آب را سرد نگه میداره.»
«کوسه دنبال ریش رفت سیبیلشم از دست داد.»
«کوسه و ریش پهن.»
«کو فرصت؟»
«کوه بکوه نمیرسه، آدم به آدم میرسه.»
«کوه، موش زاییده.»
گ
«گابمه و آبمه و نوبت آسیابمه.»
«گاو پیشانی سفیده.»
«گاوش زاییده.»
«گاو نه من شیر.»
گاه باشد که کودکی نادان// به غلط بر هدف زند تیری» سعدی
«گاهی از سوراخ سوزن تو میره گاهی هم از دروازه تو نمیره.»
«گدارو که رو بدی صاحبخونه میشه.»
نرمی ز حد مبر که چو دندان مار ریخت// هر طفل نیسوار کند تازیانهاش» صائب تبریزی
«گذر پوست به دباغخانه میافته.»
«گر به دولت برسی مست نگردی مردی.»
«گر بری گوش و گر زنی دمبم// بنده از جای خود نمیجنبم.»
«گربه برای رضای خدا موش نمیگیره.»
«گربه تنبل را موش طبابت میکنه.»
«گربه دستش به گوشت نمیرسه میگه بو میده.»
«گربه را دم حجله باید کشت.»
«گربه را اگر در اطاق حبس کنی پنجه بروت میزنه.»
«گربه روغن میخوره، بیبی دهن منو بو میکنه.»
«گربه شب سموره.»
گربه شیر است در گرفتن موش// لیک موش است در مصاف پلنگ» سعدی
«گربه مسکین اگر پر داشتی// تخم گنجشک از زمین برداشتی»
«گر تو بهتر میزنی بستان بزن.»
گر تو قرآن بدین نمط خوانی// ببری رونق مسلمانی» سعدی
گر تو نمیپسندی تغییر ده قضا را» (در کوی نیکنامی ما را گذر ندادند ...) حافظ
«گر جمله کائنات کافر گردند// بر دامن کبریاش ننشیند گرد»
«گر حکم شود که مست گیرند// در شهر هر آنچه هست گیرند»
«گر در همه شهر یک سر نیشتر است// در پای کسی رود که درویشتر است»
«گر در یمنی چو با منی پیش منی// ور پیش منی چو بیمنی در یمنی»
«گرد نام پدر چه میگردی؟// پدر خویش باش اگر مردی»
«گرز به خورند پهلوون.»
«گر زمین و زمان بهم دوزی// ندهندت زیاده از روزی»
«گر صبر کنی زغوره حلوا سازیم.»
«گر گدا کاهل بود تقصیر صاحبخانه چیست؟»
«گرگ دهنآلوده و یوسف ندریده.»
«گرگزاده آخرش گرگ میشه.»
«گرگ که پیر میشه رقاص سگ میشه.»
«گرهی که با دست باز میشه نباید با دندان باز کرد.»
گفت: پیغمبر که چون کوبی دری// عاقبت زآن در برون آید سری» مولوی
گفت: چشم تنگ دنیادار را// یا قناعت پر کند یا خاک گور» سعدی
گفت: خونه قاضی عروسیست. گفت: به تو چه؟ گفت: مرا هم دعوت کردهاند. گفت: به من چه؟»
«گفت: استاد؛ شاگردان از تو نمیترسند. گفت: من هم از شاگردها نمیترسم.»
«گفتند: خرس تخم میذاره یا بچه؟ گفت: از این دم بریده هرچی بگی برمیاد.»
«گفتند: خربزه و عسل با هم نمیسازند. گفت: حالا که همچین ساختهاند که دارند منو از وسط برمیدارند.»
«گفتند: خربزه میخوری یا هندوانه؟ گفت: هردوانه.»
«گفت: نوری خونه است؟ گفتند: علاوه بر نوری دخترش هم خونهاست. گفت: نور علی نور.»
«گل بود به سبزه نیز آراسته شد.»
«گِل زن و شوهر را از یک تغار برداشتهاند.»
«گلهگیهات به سرم ایشالاه عروسی پسرم.»
گنج بیرنج ندیدهست کسی// گل بیخار نچیدهست کسی» عبدالرحمن جامی
گنج بی مار و گل بی خار نیست// شادی بیغم در این بازار نیست» مولوی
گنج و مار و گل و خار و غم و شادی به هماند» (جور دشمن چهکند گر نکشد طالب دوست...) سعدی
«گنجشک امسالی رو باش که گنجشک پارسالی را قبول نداره.»
«گنجشک با زاغ زوغش بیست تاش یه قرونه، گاومیش یکیش صدتومنه.»
گندم از گندم بروید جو ز جو» (از مکافات عمل غافل نشو...) مولوی
«گندم خوردیم از بهشت بیرونمان کردند.»
«گنه کرد در بلخ آهنگری// به شوشتر زدند گردن مسگری»
«گوساله بسته را میزنه.»
«گوسفند امامرضا را تا چاشت نمیچرونه.»
«گوسفند بفکر جونه، قصاب به فکر دنبه.»
گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من// آنچه البته به جایی نرسد فریاد است» یغمای جندقی
«گوشت جوان لب طاقچهاست.»
«گوشت را از ناخن نمیشه جدا کرد.»
«گوشت را از بغل گاو باید برید.»
«گوشت رانم را میخورم منت قصاب رو نمیکشم.»
گوهر پاک بباید که شود قابل فیض// ورنه هر سنگ و گلی لؤلؤ مرجان نشود» حافظ
گیرم پدر تو بود فاضل// از فضل پدر تو را چه حاصل» ~ نظامی
گیرم که مارچوبه کند تن بشکل مار// کو زهر بهر دشمن و کو مهره بهر دوست» خاقانی
«گیسش را توی آسیا سفید نکرده.»
ل
«لالائی بلدی چرا خوابت نمی بره.»
«لب بود که دندون اومد.»
لقمان حکیم را گفتند: ادب از که آموختی؟ گفت: از بیادبان.» سعدی
«لگد به بخت خودش می زنه.»
«لگد به گور حاتم زده.»
«لنگه کفشی در بیابان نعمتی ست.»
«لیلی را از دریچه چشم مجنون باید دید.»
م
«ما از خیک دست برداشتیم خیک از ما دست برنمیداره.»
«ما اینور جوب تو اونور جوب.»
«مادر را دل سوزد، دایه را دامن.»
«مادرزن خرم کرده، توبره بر سرم کرده.»
«مادر که نیست با زنبابا باید ساخت.»
«مادرمرده را شیون میاموز.»
«مارا باش که از بز دنبه میخواهیم.»
«ما رو باش که رو دیوارِ کی یادگاری می نویسیم .»
«مار از پونه بدش میاد، دم لونه اش سبز می شه.»
«مار پوست خودشو ول میکنه اما خوی خودشو ول نمیکنه.»
«مار تا راست نشه بهسوراخ نمیره.»
«مار خورده افعی شده.»
«مار خیلی از پونه خوشش میاد دم لونهاش سبز میشه.»
«مارگزیده از ریسمان سیاه و سفید میترسه.»
«مارگیر را آخرش مار میکشه.»
«مارمهره، هر ماری نداره.»
«مار هرکجا کج بره توی لونه خودش راست میره.»
«ماست را که خوردی کاسهشو زیر سرت بزار.»
«ماستها را کیسه کردند.»
«ماستمالی کردن.»
«ماستی که ترشه از تغارش پیداست.»
«ماست نیستی که انگشتت بزنند.»
«ما صدنفر بودیم تنها، اونها سهنفر بودند همراه.»
«ما که خوردیم اما نگی یارو خر بود، سیرابیت نپخته بود.»
«ما که در جهنم هستیم یک پله پائینتر.»
«ما که رسوای جهانیم غم عالم پشمه.»
«مال است نه جان است که آسان بتوان داد.»
«مال بد بیخ ریش صاحبش.»
«مال به یکجا میره ایمون به هزار جا.»
«مالت را خار کن خودت را عزیز کن.»
«مال خودت را محکم نگهدار همسایه را دزد نکن.»
«مال خودم مال خودم مال مردمم مال خودم.»
«مال دنیا و بال آخرته.»
«مال ما گل مناره، مال مردم زیر تغاره.»
«مال مفت صرافی نداره.»
«پول باد آورده چند و چون نداره.»
«مال ممسک میراث ظالمه.»
«مال همه ماله، مال من بیتالماله.»
«ماماآورده را مردهشور میبره.»
«ماما که دوتا شد سر بچه کج در میاد.»
«ما و مجنون همسفر بودیم در دشت جنون// او به مطلبها رسید و ما هنوز آوارهایم»
«مهر درخشنده چو پنهان شود// شبپره بازیگر میدان شود»
«ما هم تون را میتابیم هم بوق را میزنیم.»
«ماه همیشه زیر ابر پنهان نمیمونه.»
«ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازهاست.»
«ماهی، ماهی رو میخوره، ماهیخوار هر دو را.»
«ماهی و ماست؟ عزرائیل میگه بازم تقصیر ماست؟»
«مبارک خوشگل بود آبله هم درآورد.»
«مثقال نمکه خروار هم نمکه.»
«مثل سیبی که از وسط نصف کرده باشند.»
«مثل سگ پشیمونه.»
«مثل کنیز ملا باقر.»
«مرد چهل ساله تازه اول چلچلیشه.»
«مرد آنست که در کشاکش دهر// سنگ زیرین آسیا باشد»
مرد خردمند هنر پیشه را// عمر دو بایست در این روزگار
تا به یکی تجربه آموختن // با دگری تجربه بردن به کار» سعدی
«مرد که تنبوتش دو تا شد بفکر زن نو میافته.»
«مردی را پای دار میبردند زنش میگفت: یه شلیته گلی برای من بیار.»
«مردی که نون نداره اینهمه زبون نداره.»
«مرغ بیوقتخوان را باید سر برید.»
«مرغ زیرک که میرمید از دام؛ با همه زیرکی به دام افتاد.»
«مرغ گرسنه ارزن در خواب میبینه.»
«مرغ، هم تخم میکنه هم چلغوز.»
«مرغ همسایه غازه.»
«مرغی را که در هواست نباید به سیخ کشید.»
«مرغ یه پا داره.»
«مرغی که انجیر میخوره نوکش کجه.»
«مرگ برای من، گلابی برای بیمار.»
«مرگ به فقیر و غنی نگاه نمیکنه.»
«مرگ خر عروسی سگه.»
«مرگ خوبه اما برای همسایه.»
«مرگ میخواهی برو گیلان.»
«مرگ یه بار شیون یه بار.»
مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد» (نابرده رنج گنج میسر نمیشود ...) سعدی
«مزد خرچرونی خرسواریست.»
«مستمع صاحب سخن را بر سر ذوق آوَرَد.»
«مسجد نساخته گدا درش ایستاده.»
«مسجد جای خوابیدن نیست.»
«مسلمانان در گور و مسلمانی در کتاب.»
«مشتری آخر شب خونش پای خودشه.»
«مُشک آن است که ببوید؛ نه آن که عطار بگوید.»
«مَشک خالی و پرهیز آب.»
«معامله با خودی غصه داره.»
«معامله نقد بوی مشک میده.»
«معما چو حل گشت آسان شود.»
«مغز خر خورده.»
« مفت باشه؛ کوفت باشه.»
«مفرداتش خوبه اما مردهشور ترکیبشو ببره.»
«مگه سیب سرخ برای دست چلاق خوبه؟»؟»
«ملا شدن چه آسون، آدم شدن چه مشکل.»
من آنچه شرط بلاغ است با تو میگویم// تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال» سعدی
من از بیگانگان هرگز ننالم// که با من هرچه کرد آن آشنا کرد» حافظ
«من کجا و خلیفه در بغداد.»
«من میگم خواجهام تو میگی چند تا بچه داری؟»
«من میگم نره تو میگی بدوش.»
«من میگم انف، تو نگو انف، تو بگو انف.»
من نمیگویم سمندر باش یا پروانه باش// چون بفکر سوختن افتادهای مردانه باش» مرتضی قلیخان شاملو
«من نوکر حاکمم نه نوکر بادنجان.»
«موریانه همه چیز خونه را میخوره جز غم صاحبخونه را.»
«موش تو سوراخ نمیرفت جارو به دمبش میبست.»
«مورچه چیه که کله پاچش چی باشه.»
«موش زنده بهتر از گربه مردهاست.»
«موش به همبونه (کیسه) کار نداره همبونه به موش کار داره.»
«موش و گربه که با هم بسازند دکان بقالی خراب میشه.»
«مهتاب نرخ ماست را میشکنه.»
«مهره مار داره.»
مه فشاند نور و سگ عوعو کند// هرکسی بر طینت خود میتند» مولوی
«مهمون باید خندهرو باشه اگر چه صاحبخونه، خون گریه کنه.»
«مهمون تا سه روز عزیزه.»
«مهمون که یکی شد صاحبخونه گاو میکشه.»
«مهمون، مهمونو نمیتونه ببینه صاحبخونه هردو را.»
«مهمون ناخونده خرجش پای خودشه.»
«مهمون هرکی، در خونه هرچی.»
«میون حق و باطل چهار انگشته.»
«میون دعوا حلوا خیر نمیکنند.»
«میون دعوا نرخ معین میکنه.»
«می بخور، منبر بسوزان، مردمآزاری مکن.»
«میخوای عزیز بشی یا دور شو یا کور شو.»
«میراث خرس به کفتار میرسه.»
«میراثخوار بهتر از چشتهخوره.»
«میوه خوب نصیب شغال میشه.»
«میهمان سخت عزیز است ولی همچو نفس// خفقان آرد اگر آید و بیرون نرود»
«مو از ماست کشیدن»
ن
نابرده رنج گنج میسر نمیشود// مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد» سعدی
«ناخوانده به خانه خدا نتوان رفت.»
«ناز عروس به جهازه.»
«نازکش داری ناز کن، نداری پاهاتو دراز کن.»
«نبرد رگی تا نخواهد خدای» (اگر تیغ عالم بجنبد ز جای) ...
«نخود توی شلهزرد.»
«نخودچی توی جیبم میکنی اونوقت سرم را میشکنی؟»
«نخودچی شو دزدیده.»
«نخود همه آش.»
«نذر میکنم واسه سرم خودم میخورم و پسرم.»
«نردبون، پله به پله.»
«نردبون دزدها.»
نزدیک شتر نخواب تا خواب آشفته نبینی
«نزن در کسی را تا نزنند درت را.»
«نسیه، نسیه آخر به دعوا نسیه.»
«نشسته پاکه.»
«نفسش از جای گرم در میاد.»
«نگاه به دست ننه کن مثل ننه غربیله کن.»
«نمی شه بهش گفت بالای چشمش ابروئه .»
«نوشدارو بعد از مرگ سهراب.»
«نوکر باب، شیش ماه چاقه شیش ماه لاغر.»
«نوکر بیجیره و مواجب تاج سر آقاست.»
«نو که اومد به بازار کهنه میشه دلآزار.»
«نون اینجا آب اینجا؛ کجا بروم به از اینجا؟»
«نون بدو، آب بدو، تو به دنبالش بدو.»
«نون بده، فرمون بده.»
«نون به هم قرض می دن.»
«نون به همهکس بده، اما نان همهکس مخور.»
«نونت را با آب بخور منت آبدوغ نکش.»
«نون خودتو میخوری حرف مردمو چرا میزنی؟»
«نون خودتو میخوری حلیم حاج عباسو هم میزنی؟»
«نون را به اشتهای مردم نمیشه خورد.»
«نون را باید جوید توی دهنش گذاشت.»
«نونش توی روغنه.»
«نونش را پشت شیشه میماله.»
«نون نامردی توی شکم مرد نمیمونه.»
«نون نداره بخوره پیاز میخوره اشتهاش واشه.»
«نون نکش آب لوله کش.»
«نه آب و نه آبادانی نه گلبانگ مسلمانی.»
«نه آفتاب از این گرمتر میشود و نه غلام از این سیاهتر.»
«نه از من جو، نه از تو دو، بخور کاهی برو راهی.»
«نه به اون خمیری نه به این فطیری.»
«نه به اون شوری شوری نه به این بینمکی.»
«نه بباره نه به داره، اسمش عمو موندگاره.»
«نه بر مرده، بر زنده باید گریست// گر این تیر از ترکش رستمی است ... فردوسی
«نه پسر دنیائیم نه دختر آخرت.»
«نه پشت دارم نه مشت.»
نه پیر رابرای خرید بفرست نه جوان را برای زن گرفتن
«نه خانی اومده نه خانی رفته.»
«نه چک زدم نه چونه، عروس اومد به خونه.»
نه خود خوری نه کس دهی گنده کنی به سگ دهی
«نه در غربت دلم شاد و نه رویی در وطن دارم// الهی بخت برگردد از این طالع که من دارم»
«نه دزد باش نه دزد زده.»
«نه راه پس دارم نه راه پیش.»
«نه سر پیازم نه ته پیاز.»
«نه سر کرباسم نه ته کرباس.»
«نه سرم را بشکن نه گردو توی دومنم کن.»
نه سیخ بسوزه نه کباب // کاری بکن بهر ثواب ...
«نه عروس دنیا نه داماد آخرت.»
نه شیر شتر نه دیدار عرب
«نه قم خوبه نه کاشون لعنت به هر دوتاشون.»
«نه مال دارم دیوان ببره نه ایمان دارم شیطان ببره.»
«نه نماز شبگیر کن نه آب توی شیر کن.»
نه هرکه سر بتراشد قلندری داند» هزار نکته باریکتر ز مو اینجاست... حافظ
نیش عقرب نه از ره کین است// اقتضای طبیعتش این است »
«نیکی و پرسش؟
«نیمطبیب خطر جان، نیمفقیه خطر ایمان»
و
«وای به باغی که کلیدش از چوب مو باشه.»
«وای به خونی که یک شب از میونش بگذره.»
« که نسازد خدا وای به کاری
«وای به مرگی که مردهشور هم عزا بگیره.»
«وای به وقتی که بگندد نمک.»
«وای به وقتی که چاروادار راهدار بشه.»
«وای به وقتی که قاچاقچی گمرکچی بشه.»
«وعده سر خرمن دادن.»
«وقت خوردن، خاله، خواهرزاده را نمیشناسه.»
«وقتی که جیک جیک مستونت بود یاد زمستونت نبود؟»
وقتی مادرنباشه با زنبابا باید ساخت
ه
«هادی، هادی، اسم خودتو به ما نهادی.»
هر آن کس که دندان دهد نان دهد» سعدی
«هر جا آشه، کچلک فراشه.»
«هر جا خرسه، جای ترسه.»
«هر جا سنگه به پای احمد لنگه.»
«هر جا که پریرخیست دیوی با اوست.»
«هر جا که گندوم نده مال من دردمنده.»
«هر جا که نمک خوری نمکدون نشکن.»
«هر جا مرغ لاغره، جایش خونه ملا باقره.»
«هر جا هیچ جا، یک جا همه جا.»
«هر چه از دزد موند، رمال برد.»
«هر چه بخود نپسندی به دیگران نپسند.»
«هر چه بگندد نمکش میزنند// وای به روزی که بگندد نمک»
«هر چه به همش بزنی گندش زیادتر میشه.»
«هر چه پول بدی آش میخوری.»
«هر چه پیش آید خوش آید.»
«هر چه خدا خواست همان میشود// هر چه دلم خواست نه آن میشود»
«هر چه دختر همسایه چلتر، برای ما بهتر.»
«هر چه در دیگ است به چمچه میاد.»
«هر چه دیر نپاید دلبستگی را نشاید.»
«هر چه رشتم پنبه شد.»
«هر چه سر بزرگتر، درد بزرگتر.»
«هر چه سفره خالی تر، رختخواب گرم تر.»
«هر چه عوض داره گله نداره.»
«هر چه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنی.»
«هر چه که پیدا میکنه خرج اتینا میکنه.»
«هر چه مار از پونه بدش میاد بیشتر در لونهاش سبز میشه.»
«هر چه میگم نره، بازم میگه بدوش.»
«هر چه نصیب است نه کم میدهند// ور نستانی به ستم میدهند»
هر چه هست از قامت ناساز بیاندام ماست// ورنه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست» حافظ
«هر چی سنگه مال پای لنگه»
«هر چیز به دیده خوار آید عاقبت روزی به کار آید.»
«هر خری را به یک چوب نمیرونند.»
هر دم از این باغ بری می رسد// تازهتر از تازهتری میرسد» نظامی
«هر دودی از کباب نیست.»
«هر رفتی، آمدی داره.»
«هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد.»
«هر سرازیری یک سر بالایی داره.»
«هر سرکهای از آب، ترشتره.»
«هر سری را سودایی است.»
«هر شب شب قدر است اگر قدر بدانی.»
«هرکس از هر جا روندهاست با ما برادرخوندهاست.»
هرکسی پنج روزه نوبت اوست دور مجنون گذشت و نوبت ماست... حافظ
هرکسی از ظن خود شد یار من// از درون من نجست اسرار من» مولوی
«هرکسی کار خودش ، بار خودش ،آتیش به انبار خودش.»
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش// بازجوید روزگار وصل خویش» مولوی
«هرکه با مادر خود زنا کنه با دگران چها کنه.»
«هرکه بامش بیش، برفش بیشتر.»
هرکه به یک کار، به همهکار؛ هرکه به همهکار به هیچکار.»
«هرکه به امید همسایه نشست گرسنه میخوابه.»
«هرکه تنها قاضی رفت خوشحال برمیگرده.»
«هرکه خربزه میخوره پای لرزش هم میشینه.»
«هرکه خری نداره غمی نداره.»
«هرکه خیانت ورزد دستش در حساب بلرزد.»
«هرکه دست از جان بشوید هر چه در دل دارد گوید.»
«هرکه در این بزم مقربتر است// جام بلا بیشترش میدهند»
«هرکه را زر در ترازوست، زور در بازوست.»
«هرکه را طاووس باید جور هندوستان کشد.»
عمادی شهریاری
هرکه را مال هست و عقلش نیست // روزی آن مال مالشی دهدش
وآنکه را عقل هست و مالش نیست// روزی آن عقل بالشی دهدش روزی
«هرکه را میخواهی بشناسی یا باهاش معامله کن یا سفر کن.»
«هرکه شیرینی فروشد مشتری بر وی بجوشد.»
«هرکه نان از عمل خویش خورد// منت از حاتم طائی نبرد»
«هرکی به فکر خویشه کوسه بفکر ریشه.»
«هرکی خر شد، ما پالونیم.»
«هرکی که زن نداره، آروم تن نداره.»
«هر گردی گردو نیست.»
«هر گلی زدی سر خودت زدی.»
«هزار تا چاقو بسازه یکیش دسته نداره.»
«هزار تا دختر کورو یکروزه شوهر میده.»
«هزار دوست کمه، یک دشمن بسیار.»
«هزار قورباغه جای یه ماهی رو نمیگیره.»
«هزار وعده خوبان یکی وفا نکند.»
«هشتش گرو نهاست.»
«هلو برو تو گلو.»
«هم از توبره میخوره هم از آخور.»
«هم از شوربای قم افتادیم هم از حلیم کاشون.»
«همان آش است و همان کاسه.»
«همان خر است و یک کیله جو.»
«هم چوب را خوردیم هم پیاز را و هم پول را دادیم.»
«هم حلوای مردههاست هم خورش زندهها.»
«هم خدا را میخواهد هم خرما را.»
«هم خر را می خواهد، هم خرما را.»
«همدون دوره، کردوش نزدیک.»
«همسایه نزدیک، بهتر از برادر دور.»
«همسایهها یاری کنید تا من شوهرداری کنم.»
«هم فاله و هم تماشا.»
«همکار همکارو نمیتونه ببیند.»
«هم لحافه و هم تشک.»
«هم میترسم هم میترسونم.»
«همنشین به بود تا من از او بهتر شوم.»
«همنشین تو از تو به باشد، تا تو را عقل و دین بیافزاید.»
«همه چیز را همگان دانند.»
«همه ابری هم بارون نداره.»
«همه خرها رو به یک چوب نمیرونند.»
«همه رو مار میگزه مارو خرچسونه.»
«همه سرو ته یه کرباسند.»
«همه قافله پس و پیشیم.»
«همهکاره و هیچکاره.»
«هم خر و میخاد هم خرمارو»
«همه ماری مهره نداره.»
«همه ماهی خطر داره بدنامیشو صفر داره.»
«هر مرغی انجیر نمیخوره.»
«همیشه آب در جوی آقا رفیع نمیره یه دفه هم در جوی آقا شفیع میره.»
«همیشه خره خرما نمیرینه.»
«همیشه روزگار به انسان رو نمیکنه.»
«همیشه شعبان، یک بار هم رمضان.»
«همیشه ما میدیدیم یه دفعه هم تو ببین.»
«همینو که زائیدی بزرگش کن.»
«هنوز آش خوره»
«هنوز باد به زخمش نخورده.»
«هنور دهنش بوی شیر میده.»
«هنوز سر از تخم در نیاورده.»
«هنوز گرسنگی نکشیدی تاعاشقی یادت بره٫هنوز تنگت نگرفته تا دوتاش یادت بره»
«هنوز غوره نشده مویز شده.»
«هنوز دو قورت و نیمش باقی مانده.»
«هوو هوو را خوشگل میکنه جاری جاری را کدبانو.»
«هیچ ارزونی بیعلت نیست.»
«هیچ انگوری دوبار غوره نمیشه.»
«هیچ بدهی را به هیچ بستانی کاری نیست.»
«هیچ بدی نرفت که خوب جاش بیاد.»
«هیچ بقالی نمیگه ماست من ترشه.»
«هیچ تقلبی بهتر از راستی نیست.»
«هیچ چراغی تا به صبح نمیسوزه.»
«هیچچیز شرط هیچچیز نیست.»
«هیچ دوئی نیست که سه نشه.»
«هیچ دودی بیآتش نیست.»
«هیچ عروس سیاه بختی نیست که تا چهل روز سفید بخت نباشه.»
«هیچ گربه ای برای رضای خدا موش نمی گیرد.»
«هیچکاره، رقاص پای نقاره.»
«هیچکاره و همهکاره.»
«هیچکس از پیش خود چیزی نشد// هیچ آهن خنجر تیزی نشد
هیچ قنادی نشد استادکار // تا که شاگرد شکرریزی نشد»
«هیچکس را توی گور دیگری نمیگذارن.»
«هیچکس روزی دیگری را نمیخوره.»
«هیچکس نمیگه ماست من ترشه.»
«هیچ گرونی بیحکمت نیست.»
ی
«یابو برش داشته.»
«یابوی پیشآهنگ آخرش توبرهکش میشه.»
«یا خدا یا خرما.»
«یار بد، بدتر بود از مار بد.»
«یارب مبادا که گدا معتبر شود»...گر معتبر شود ز خدا بیخبر شود
«یار در خانه و ما گرد جهان میگردیم.»
«یار قدیم، اسب زینکردهاست.»
«یار، مرا یاد کنه ولو با یک هل پوک.»
«یا زنگی زنگ باش یا رومی روم.»
«یا کوچهگردی یا خانهداری.»
«یا مرگ یا اشتها.»
یا مکن با پیلبانان دوستی// یا بنا کن خانهای در خورد پیل» سعدی
«یکی رو تو ده راه نمیدادند سراغ کدخدا رو میگرفت.»
«یک ارزن از دستش نمیریزه.»
«یک مرده به نام به که صد زنده به ننگ.»
«یک انار و صد بیمار.»
«یک بار جستی ملخی، دو بار جستی ملخی، آخر به دستی ملخی.»
«یک بز گر گله را گر میکند.»
یک سر است و هزار سودا؛ یکدل دارد و هزار دلبر.»
«یک داغدل بس است برای قبیلهای.»
«یکدم نشد که بی سر خر زندگی کنیم.»
«یک ده آباد بهتر از صد شهر خراب.»
«یک ذره شاخ بهتر از هزار ذرع دمه.»
«یک من ماست چقدر کره میده/ کره داره.»
«یکی به نعل و یکی به میخ.»
«یکی کمه، دو تا غمه، سه تا خاطر جمه.»
«یکی مرد و یکی مردار شد یکی به غضب خدا گرفتار شد.»
«یکی میبره یکی میدوزد.»
«یکی میمرد ز درد بینوایی؛ یکی میگفت: خانوم زردک میخواهی؟»
«یکی نون نداشت بخوره پیاز میخورد که اشتهاش واشه.»
«یکییهدونه یا خل میشه یا دیوونه.»
«یهبام و دوهوا.»
«یهپا چارق، یه پا گیوه.»
«یهپاش این دنیا یه پاش اون دنیاست.»
«یهپول جیگرک سفرهقلمکار نمیخواد.»
«یهتب یه پهلوانو میخوابونه.»
یهتختهاش کمه. (خل و کمعقل است)
«یهجا میل و مناره را نمیبینه یه جا ذره رو در هوا میشماره.»
«یهچیز بگو بگنجه.»
«یهحموم خرابه چهلتا جومهدار نمیخواد.»
«یهخونه داریم پنبهریسه، میون هفتاد ورثه.»
«یهدست به پیش و یهدست به پس.»
«یهدست صدا نداره.»
«یهدستم سپر بود، یهدستم شمشیر، با دندونام که نمیتونم بجنگم.»
«یهدیوانه سنگی به چاه میندازه که صدتا عاقل نمیتونن بیرون بیارن.»
«یهروده راست توی شیکمش نیست.»
«یهروزه مهمونیم و صدساله دعاگو.»
«یهروز حلاجی میکنه سهروز پنبه از ریش ورمیچینه.»
«یهسال بخور نون و تره صدسال بخور نون و کره.»
«یهسال روزه بگیر آخرش با فضله سگ افطار کن.»
«یهسوزن به مردم بزن و یهجوالدوز به خودت.»
«یهسیب و که به هوا بندازی تا بیاد پایین هزارتا چرخ میخوره.»
«یهشکم سیر بهتر از صدشکم نیمسیر.»
«یهعمر گدایی کرده هنوز شب جمعه رو نمیدونه.»
«یهکاسهچی صدتا سرناچی.»
«یهکفش آهنی میخواد و یهعصای فولادی.»
«یهکلاغ و چهلکلاغ.»
«یهگوشش دره یهگوشش دروازه.»
«یهلاش کردیم نرسید دولاش میکنیم که برسد.»
«یک دست صدا ندارد.»
«یهلقمه نون بربری من بخورم یا اکبری.»
«یهمرید خر بهتر از یهده شیشدانگ.»
«یهمو از خرس کندن غنیمته.»
«یهمویز و چلقلندر.»
«یهنه بگو، نهماه رو دل نکش.»
«یهوقت از سوراخ سوزن تو میره یهوقت از در دروازه تو نمیره.»
یه دکمه آورده میگه یه دست کت و شلوار از روش بدوز
معنای چند ضرب المثل:
نطقش کور شدن:
براثر گفتگو وجنجال سخن کسی قطع شدن، از ادامه صحبت بازماندن
میان دعوا نرخ معین می کند:
مقصود خود را در موقعی نامناسب و غیر منتظره بیان داشتن
میان دعوا حلوا خیر نمی کنند:
منتظری در حین دعوا و زد و خورد حرف خوش و خوردنی نثار هم کنند، نتیجه دعوا خسارت و زیان است
میان دعوا اوقات تلخی نکن:
به شوخی، چون کسی خشمگین گردد و بنای بد حرفی بگذارد برای آرام کردن و خندانیدن او چنین می گویند
میان حرف کسی دویدن:
حرف کسی را بریدن، به میان حرف کسی حرف آوردن
میان تهی تر از طبل:
شخص پرمدعا و بی هنر
میان بستن:
برای انجام کاری آماده شدن
میان دو سنگ آرد خواستن:
آدم طمعکاری است، در پی سودجویی و استفاده است
میان زمین و آسمان ماندن:
سرگردان کار خود بودن ، سرگشته و حیران ماندن
میان دو نفر را بهم زدن:
ایجاد نفاق و کدروت بین دو نفر
چرتش پاره شده:
یکه خوردن و بسختی پریدن از خواب
چراغ هیج کس تا صبح نسوزد:
روزهای خوش و خوشبختی های انسان دایمی و پایدار نیست
چراغ پای خودش را روشن نمی کند:
همانند: کوزه گر از کوزه شکسته آب می خورد
چر اندر چار گفتن:
سخنان بی معنی و بی سروته گفتن ، یاوه گویی کردن
چاه نکنده منار دزدیدن:
بدون تهیه نقشه و مقدمات امر دست به کار شدن
چشم آب نخوردن:
انتظار درست شدن کاری را نداشتن ، باور نکردن
چشمت را درویش کن:
نظر پاک باش و حرمت را نگهدار، شتر دیدی ندیدی
چشم بسته غیب گفتن:
سخن گفتن از بدیهیات ، صبحت چیزی که شنونده قبلا از آن اطلاع دارد
چشمت روز بد نبیند:
همان بهتر که نبودی و ندیدی که چقدر تاثرآور بود
چشم کسی آب نخوردن:
تصور انجام کاری یا امری را مشکل دانستن، امید نداشتن
کاسه چه کنم در دست داشتن:
دچار درماندگی و سرگردانی بودن، همیشه از بخت خود شاکی بودن
کاسه و کوزه را سرکسی شکستن:
دق دلی خود را به سرکسی خالی کردن
کاسه و کوزه کسی را بهم زدن:
وسایل زندگی کسی را بهم زدن، سبب آزار و اذیت کسی شدن
کاسه همان کاسه است و آش همان آش:
چیزی تغییر نیافته و کارها برهمان منوال پیشین است
کاش پاهایم شکسته بود:
اگر می دانستم نتیجه کار اینطور است هرگز نمی رفتم
کاش دوقلو بودی:
به شوخی، خودت تنها اینقدر لوس و بی مزه بودی
کاسه از آش گرمتر:
به دلسوزی بیش از اندازه تظاهر کردن
کاسه ای زیر نیم کاسه بودن:
سری در پشت پرده وجود داشتن، راز مهمی در کار بودن
کاسبی کاه سابی است:
زیرا به اندک سودا و خرید و فروشی قانع است
کار یک شاهی صنار نیست:
آن طور هم که تصور کرده ای کار آسانی نیست
کاری را پخته کردن:
مقدمات انجام و اجرای کاری را فراهم کردن
کار یکبار اتفاق می افتد:
در هر کاری باید شرط احتیاط و پیش بینی را فراموش نکرد
کار و بارش چاق بودن:
دارای ثروت ومال فراوان بودن، همانند: دماغش چاق بودن
کاری بکن بهر ثواب ، نه سیخ بسوزد نه کباب:
اگر واسطه کار خیری هستی انصاف و عدالت و حق را رعایت کن
میخ دوز شدن (میخکوب شدن):
محکم در جای خود ماندن، بشدت مات و مبهوت شدن
میخ دو شاخ برزمین فرو نرود:
با دوئیت و نفاق کاری از پیش نمیرود و منافع مشترک را از بین میبرد
میخش قایم است:
اساس کارش استوار است، پشتیبانش پر زور و قوی است
میخ طویله پای خروس:
کسی که قد کوتاه و پستی دارد، آدم قد کوتاه
میخواهد از آب بگذرد و پایش هم تر نشود:
در پی سودجودیی می افتد ولی کمترین زحمت و خرجی را متحمل نیست
میخواهی عزیز شوی یا دور شو یا کور شو:
همانند: آب که در گودال بماند می گندد، دوری و دوستی
میدان دادن به کسی:
فرصت کار و فعالیت به کسی دادن ، ا جازه زور آمایی دادن
میدان را خالی دیدن:
به هر عملی دست زدن، خود را مصون از دیگران دا نستن
میرزا بنویس:
نامه نگاری که در نگارش هر مطلب تابع دیگری است و از خود اراده ندارد
میرود از آسمان شوربا بیاورد:
بسیار بلند قامت است ، روز بروز بلندتر میشود
میرزا قلمدانی است:
نویسنده کم مایه و بی سوادی است
میرغضبی آهسته ببر ندارد:
همانند: دشمنی آهسته بزن ندارد
میرزا قشمشم:
آدمی با لباسهای جلف و قیمتی، لوس و خودخواه و بیکاره
رکاب دادن:
سر موافقت داشتن – مطیع شدن
رگ خواب کسی را به دست آوردن:
نقطه ضعف پیدا کردن- کسی را تابع اراده خود کردن
رگ دیوانگیش گل کردن:
از شدت خشم دست به کارهای نامعقول و غیر طبیعی زدن
رگ غیرتش جنبید:
حس شهامت و جسارتش تحریک شد
رنگ به رنگ شدن:
از شدت شرمندگی رنگ به صورت آوردن- تغییر رنگ رخسار
روبراه بودن:
مرتب و آماده بودن – سرسازش داشتن
روبرو بودن به از پهلو بود:
لذت هم صحبتی دو نفر و برخورداری از دیدن یکدیگر بیشتر و بهتر است
روبرو کردن:
مواجهه دادن دو نفر برای کشف مطلبی
روبند کردن کسی:
در پیشرفت کار خود از حجب و حیای کسی استفاده کردن
روده بزرگه روده کوچیکه را خورد:
از شدت گرسنگی بیتاب شده – سروصدای شکم گرسنه درآمده
روده درازی کردن:
یکریز حرف زدن – پرگویی و وراجی کردن
روز از نو روزی از نو:
هرروز برای خود به تلاشی جداگانه نیاز دارد
روزه شک دار گرفتن:
در امور و یا کارهای که احتمال شکست و زیان است وارد شدن
رو که بدهی آستر هم می خواهد:
از خوشرویی و مهربانی کسی بهره جویی کردن
روغن چراغی ریخته وقف امامزاده:
منت گذاشتن خشک و خالی و بی خاصیت
چاله چوله چیزی را پر کردن:
نواقص را برطرف کردن ، قرضها را پرداخت کردن
چاقو دسته خودش را نمی برد:
هیچ آدم عاقلی به خودش زیان نمی زند، خویشاوند به خودی آزار نمیرساند
چاردیواری اختیاری:
محترم بودن خانه و زندگی هرکس، اختیار زندگی و محدوده خود را داشتن
چار میخه کردن:
پی و پایه چیزی را محکم و استوار کردن ، محکم کاری کردن
چارتکبیر زدن:
ترک کسی را برای همیشه گفتن، یکباره از چیزی چشم پوشیدن
چاه کن همیشه در ته چاه است:
هر بدی و ظلم به دیگران در پایان گریبانگیر خود آدم میشود
همانند: چه مکن بهرکسی،اول خودت دوم کسی
چشم و همچشمی کردن:
رقابت کردن با دیگران ، هم طرازی نمودن با اطرافیان
چشمها چهار تا شدن:
دندش نرم میخواست چنین کاری نکند، از تعجب چشمها را گشاد کردن
چشم وگوشی کسی باز بودن:
از همه جا آگاه بودن، درجریان امور قرار داشتن، آدم با تجربه و فهمیده
چشم و گوش بسته:
از هیچ جا و هیچ چیز باخبر نبودن، چیزی نیاموخته و بی تجربه
چشم ودل سیر است:
به هیچ چیز اعتنایی ندارد، اختیار نفس خود را دارد
گاو بی شاخ و دم:
آدم تنومند شوریده و احمق، همانند: غول بی شاخ و دم
گاو پیشانی سفید:
معروف و مشهور نزد همه، همه کس او را می شناسد
گاو خوش آب و علف:
کسی که از هیچ نوع خوردنی رو گردان نیست، هر چه پیشش ببیند بدون اکراه و با اشتهای تمام می خورد
گدا بازی درآوردن:
مقابل دست و دلبازی ، خست و پستی به خرج دادن
گدا حیا ندارد:
بر اثر تکرار خواهش و تمنا آبرویش ریخته شده و شرم نمی کند
گذر پوست به دباغخانه می افتد:
هر کسی سرانجام به نتیجه اعمال خود میرسد، بالاخره روزی بهم میرسیم
همانند:کوه به کوه نمی رسه آدم به آدم میرسه
گاهی به نعل و گاهی به میخ زدن:
ضمن صبحت و گفتگو کنایه زدن ، همانند : از این شاخ به آن شاخ پریدن
گذشت آنچه گذشت:
افسوس گذشته را نباید خورد ، همانند : تقویم پارسالی به کار نمی خورد
گذشت بر گشت ندارد:
بخشیده را پس نمی گیرند، بر آنچه بخشیدی چشم طمع نداشته باش
گربه آمد و آن دنبه را برد:
باید بجنبی و چاره کار خود کنی و گرنه رندان از تو جلو می افتند
گربه را دم حجله باید کشت:
از آغاز هر کاری باید محکم کاری کرد
گر تو بهتر می زنی بستان بزن:
اگر فقط ادعا نمی کنی چرا کنار گود نشسته ای
عاشق چشم و ابروی کسی نبودن:
مفت و مجانی برای کسی کار نکردن ، بی جهت برای کسی به آب و آتش نزدن
عاشقی پیداست از زاری دل:
همانند: رنگ رخساره خبر میدهد از سرضمیر
عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد:
به دست آوردن مطلوب خویش کار چندان آسانی نیست
عاقبت به خیر شدن:
به رستگاری و راه خوشبختی رسیدن
عاقبت جوینده یابنده بود:
باجستجو و تلاش به مقصود خود نایل خواهی شد
عاقبت خشم پشیمانی است:
از آدم خشمگین کارهای سرمی زند که سپس باعث ندامت اوست
عاقبت گذر پوست به دباغ خانه می افتد:
هر کسی باید روزی حساب اعمال خود را پس بدهد
عاقل تا پی پل می گشت، دیوانه پا برهنه از آب گذشت:
هر مشکل چاره ای دارد، اگر از راه ملایمت نشدباید جسارت به خرج داد
عبای ملانصرالدین است:
چند نفر به نوبت آن را می پوشند، همه از آن استفاده میکنند
عجب کشکی ساییدم:
همه چیز بر خلاف انتظار ما از آب درامد
عذر بدتر از گناه:
در توجیه کار بد خود دلیل زشت تری آوردن
عروس تعریفی آخرش شلخته از آب درامد:
با آنهمه تعریفش جنس نامرغوبی از آب درآمد
ضامن بهشت و دوزخش نیستم:
من وظیفه خودم را به خوبی انجام میدهم وکاری به بد و خوب بعدش ندارم
ضرب شستی به کار بردن:
برای پیشرفت امر خود تدبیری به کار بردن، با هر حیله بر حریف غالب شدن
ضرب دستش را چشیده است:
برتری حریف خود را می داند و جرئت مقابله با او را ندارد
ضرر را از هر کجا جلویش را بگیری منفعت است:
آدم عاقل همینکه فهمید راهی را به اشتباهی رفته، برمی گردد
طاق ابرو نمودن:
کاری مخصوص زنان، عشوه گری کردن
طاقت کسی طاق شدن:
بیقرار شدن ، آرام خود از دست دادن.
طبل زیر گلیم زدن:
پنهان داشتن موضوعی که همه می دانند، پنهانکاری کردن
طرف کسی را گرفتن:
پشتیبانی از کسی کردن، از کسی حمایت و طرفداری کردن
طشتش از بام افتاده:
راز نهان کسی آشکار شدن، رسوا شده است
طی نکرده گز کردن:
بدون مطالعه و نسنجیده دست به کاری زدن
طوق لعنت برگردن کسی افتادن:
گرفتار زحمت و دردسر شدن، دچار همسر بد رفتار و بد اخلاق شدن
طناب گدایی کسی را بریدن:
از ادامه کمک به کسی خود را رها ساخت
طمع زیاد مایه جوانمرگی است:
ادم طمع پیشه غالبا جان خود را به خطر می اندازد
نشخوار آدمیزاد حرف است:
اگر پرگویی می کنم ایرادی ندارد، حرف زدن خود نوعی از سرگرمی است
نشسته پاک است:
به شوخی، شخصی است که به تمیزی بدن و جامه اش بی اعتناست
نصیب کسی را کسی نخورد:
همانند: روزی کس را، کس نخورد
نظر زدن:
به چشم بد نگاه کردن، از نظر عوام چشم زخم بودن
نشادرش تند است:
به شوخی، در کارها شتاب وعجله میکند
نسیه آخر به دعوا نسیه:
همانند: معامله نقدی بوی مشک میدهد
نزن در کسی را تا نزنند درت را:
همانند: چو بد کردی مباش ایمن ز افات
نشترش بزنی خونش درنمی اید:
در نهایت خشم و عصابیت است، سخت آشفته است
نرم کردن:
شخصی را به منظور خاصی مطیع و رام خود کردن
نرم نرم پوست کندن:
آرام آرام و به ملایمت کار خود را به ضرر دیگری فیصله دادن
خر ما از کره گی دم نداشت:
از بچگی شانس نداشتن
ضرب المثل های فارسی به انگلیسی
آنچه در باره ی ضرب المثل ها و برابر های آنها در زبان مقصد باید مورد توجه قرار گیرد، عدم توانایی زبان ها در بیان نکات فرهنگی موجود در ضرب المثل هاست. برای مثال ضرب المثل “چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است” دارای کلماتی با معنای بومی و ملی(مسجد و حرام) است، لغاتی که با این مفهوم مختص مسلمانان است. در نتیجه استفاده از ترجمه تحت الفظی برای کلمه مسجدMosque مانع از انتقال بار معنایی ضرب المثل میشود. به همین منظور باید به دنبال ضرب المثلی با بار معنایی مشابه در زبان مقصد باشیم.
1. آب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیم.
2. آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب.
3. از هر دست بدهی از همان دست پس میگیری.
4. تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها.
5. جوجه را آخر پاییز میشمارند.
6. چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است.
7. آن چیز که عیان است چه حاجت به بیان است.
8. خنده بر هر درد بیدرمان دواست.
9. خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت باش.
10. دندان اسب پیشکشی را نمیشمارند.
1. We seek water in the sea.
2. A miss by an inch is a miss by a mile.
3. Bread thrown in a river, returns to you. / What goes around, comes around.
4. When there’s smoke, there is fire.
5. Don’t count the chicks before they hatched.
6. Charity begins at home.
7. Good wine needs no bush.
8. A merry heart makes a long life.
9. When in Rome, do as the Romans do.
10. Don’t look a gift horse in the mouth.
Absence makes the heart grow fonder.
دوری و دوستی
با اهل زمانه صحبت از دور خوش است
*****
Absolutely (tolally) disproportionate.
فیل و فنجان
*****
Accusing the times is but excusing ourselves.
از ماست که بر ماست
چو تو خود کنی اختر خویش را بد-------مدار از فلک چشم نیک اختری
*****
To act desperately.
دست از جان شستن
دل به دریا زدن
*****
Actions speak louder than words.
دو صد گفته چو نیم کردار نیست
*****
To add insult to ihjury.
گل بود به سبزه نیز اراسته شد
*****
To add fuel to the fire.
دامن زدن به اتش
*****
Advice when most needed is least heeded.
یاسین به گوش خر خواندن
باران که در لطافت طبعش ملال نیست-----در باغ لاله روید و در شوره زار خس
*****
After death the doctor.
نوشدارو بعد مرگ سهراب
*****
After night comes the dawn.
پایان شب سیه سپید است
*****
All are not thieves that dog bark at.
هر گردی گردو نیست
هر کی ریش داره بابات نیست
*****
All fellows in football.
بازی اشکنک داره , سرشکستنک داره
*****
All is for the best.
هر چه پیش اید خوش اید
*****
All is well that ends well.
جوجه رو اخر پاییز می شمارند
*****
All things are difficult before they are easy.
معما چو حل گشت اسان شود
*****
All things come to him who waits.
گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی(سازم)
*****
Always have two strings to your bow.
کار از محکم کاری عیب نمی کنه
*****
The apples on the other side of the wall are the sweetest.
مرغ همسایه غازه
نعمت ما به چشم همسایه-----صد برابر فزون کند پایه
*****
Aprill and may the keys of the year.
سالی که نکوست از بهارش پیداست
*****
As bold as brass.
سنگ پای قزوین
*****
As easy as A B C.
همچون اب خوردن